میم.....
چه کنم با این بیماریی که نمی دونم از کجا و جطوری پیداش شد.....
خدایا راضیم به رضای خودت.....
فقط لطفا کاری نکن که زجر بکشه .... حق مادر من این نیست ......
چه کنم با این بیماریی که نمی دونم از کجا و جطوری پیداش شد.....
خدایا راضیم به رضای خودت.....
فقط لطفا کاری نکن که زجر بکشه .... حق مادر من این نیست ......
دق کردن یعنی این که ببینی مادرت داره جلو روت آب می شه و تو هیچ کاری از دستت برنمییاد حتی نمی تونی بشینی یه دل سیر دور از چشم بقیه گریه کنی...
حتی نمی تونی شب بخوابی و دیگه چشماتو باز نکنیییی تا زمانی که حال مادرت خوب خوب خوب بشه
امروز اگه دوستام نیومده بودن پیشم دق می کردم بار الها از این که همچین دوستان خوبی نصیبم کردی ازت ممنونم خدا کنه همیشه قدر محبتاشونو بدونم.....:(
حال ننه ام روز به روز بدتر می شه هیچ کاری هم از دستمون برنمییاد ...قراره بره برای نمونه برداری ولی سه هفته گذشته و بهمون خبرندادن .... ده بار به این منشی بنده خدا زنگ زدیم می گه دکتر باید بهتون نوبت بده قرار شده امروز یافردا با دکتر صحبت کنه تا ببینیم خدا چی بخواد....
دارم از نگرانی و غصه دق می کنم همش هم سعی می کنم به رو خودم نیارم و جلو بقیه شاد باشم تا روحیه مادرم بدتر نشه....
وضعیت بدییه خدایا کمکمون کن لطفا.....دلم برا ننه می سوزه خیلی زیاد بعد از این همه سختی و ناراحتی تازه میخواست یه کم روی خوش زندگی رو هم ببینه...:(
اللهم اشف کل مریض تا آخرش هم مادر من باشه....
اصلا نمی تونم تصور کنم بعد از مادرم سرنوشت من و اون برادرم که مجرده چی می شه حس می کنم اگه خدای ناکرده بی مادر بشم برا همیشه معلق بین زمین و آسمون می مونم...
مدیریت بازرگانی خوندم رشته شیرینی بود اماموندم چرا رفتم این رشته خوندم همیشه عاشق علوم تربیتی و روان شناسی بودم